امیر حسین امیر حسین ، تا این لحظه: 11 سال و 3 روز سن داره

روشنایی خونمون

خبر آمد نی نی در راه است

1392/1/7 13:02
نویسنده : مامان سارا
377 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم

گلم از روزی که من و بابای متوجه شدیم که خداوند مهربان بزرگترین نعمت زندگیمون بهمون هدیه کردیم بسیار شاکریم و برای در آغوش کشیدنت لحظات را می شماریم . (آخرین پنج شنبه شهریور که منو بابایی هردو خونه بودیم و سرکار نرفته بودیم .)

ناز گلم برعکس همه خانواده ها، خبر مادر شدنم بابایی بهم داد، آخه من استرس داشتم و ماموریت مهم  گرفتن جواب آزمایش بابای قبول کرد انجام بده، بماند که کلی من اذیت کرد تا بالاخره گفت که جمع قشنگ دونفرمون حالا شده 3 نفر.
منم از خوشحالی اولین کاری که کردم تلفن برداشتم به مامانی (مهین ) خبر دادم . نمی دونی چقدر پشت تلفن خوشحالی کرد و با فریاد به خاله و زن دایی و ساناز و دایی مرتضی و ...خبر داد دایی مرتضی ام که همون لحظه داشت تو حیاط به باغچه آب می داد حسابی همه رو خیس کرده بود. عزیزکم از طرفی ام بابا رو فرستادم پایین تا به مامان (پری ناز ) و عمه سمانه و عمه سارا خبر بده . مامان جونم از خوشحالی سریع به بابا جون تلفن کرده بود ...
راستی با خودت نگی چه مامان عجولی دارما متفکر، آخه من و بابایی 4 سالی بود با هم ازدواج  کرده بود و حسابی همه منتظر امدن شما بودن منم به همه قول داده بودم هر زمانی خودم فهمیدم بهشون خبر بدم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نگین مامان رادین
21 اسفند 91 18:21
مبارکه به سلامتی ، ایشاالله به موقع و سالم و تندرست بیاد بغلتون