شاهکارهای پسر
سلام پسر شیطون من
مامان جان هنوز چند روزی به یکساله شدنت مانده که تاتی تاتی راه میری ، نماز می خونی و تا به امروز lcd مامانی اینارو به طور کامل داغون کردی و برای خودمونم پر از خط شده ( لازم بذکر است در تمامی این مراحل کنترل شده بودی و مدام جلوی خراب کاری هات گرفیتم.)
کل خونه رو جارو دستی (نپتون) می زنی (بین خودمون باشه داشتی جارو می زدی گلدون دایی مرتضی افتاد شکست )
شیطون بلای من، تو 6 ماهگی کامل می شستی و 7 ماهگی ام قشنگ قشنگ چهار دست و پا می رفتی
الانم با اون صدای دلنشینت مامان ، می می ، نه نه ، دادا ، الله، علی ، بابارو با درک معنی تلفظ می کنی .
جونم بگه برای پسرم که عاشق آهنگ و حرکات موزونه، باور کن مامان از دو ماهگی وقتی بابا قهرمان بلندت می کرد رو دستش و برات آهنگ کردی می خوندی با تمام هیجان دستاتو تکون میدادی و کلی ذوق می کردی .
راستی طی آموزش های خاله جونت چشمات و دستات و پاهات می شناسی و بلدی چشمک بزنی و اخم کنی ، تازه جیغ جیغ می کنی و اگه دعوات کنیم ، عکس العمل نشون می دی اگه با خندیدن و مسخره بازی که در می یاری دعوا تموم بشه که هیچ وگرنه شماهم شروع می کنی به دعوا کردن ما.
آقا امیر حسین ، عاشق آب بازی و هرکی بره حموم، می ری پشت در می شینی انقدر می زنی به در تا بالاخره طرف مقابل مجبور می شه،حمامت کنه
وبه عنوان آخرین مطلب ، دیروز یاد گرفتی با نی آب میوه بخوری ، و امیدوارم همیشه مثل الان غذا خوردن دوست داشته باشی و
مادر جان همیشه شاد باش و بخند............